گاه نوشته های من

اردکانم مهد علمم جایگاه مردم نیک اخترم من.این وبلاگ حاوی مقالات و تحلیلها و دلنوشته های من می باشد.

گاه نوشته های من

اردکانم مهد علمم جایگاه مردم نیک اخترم من.این وبلاگ حاوی مقالات و تحلیلها و دلنوشته های من می باشد.

شب یلدا مبارک

یلدا یعنی اینکه یادمان باشد زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت.

یلدا تون مبارک
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قد یه دریا
توی این شبای سرما
یادتون همیشه با ما

عید غدیر خم مبارک

امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین براى شما پسندیدم. (سوره مائده آیه 3. )

فرا رسبدن عید سعید غدیر خم تجلی سبز امامت و رمزو راز حقانیت را به تمامی دوستداران و عاشقان ولایت امیرالمومنین علیه السلام تبریک عرض می نمایم.

معرفی شهرستان اردکان(۸)

ویژگیهای بافت تاریخی شهرستان اردکان(قسمت پایانی)

حسینیه یا میدان
در هر مرحله حسینیه های کوچک یا بزرگی قرار داشته که در اصطلاح محلی به آنها میدان میگفته اند،اگر چه در ماه محرم از این حسینیه ها برای عزاداری استفاده می شده ولی در طول سال اغلب آنها به صورت مراکز تجاری در می آمدن است، زیرا این میدانها در نزدیکی دروازه های ورودی شهر قرار داشته و هیزم و زغال و سایر اقلامی که در داخل مغازه نمی توانستند بفروش برسانند در این میدانها خرید و فروش می گردیده است.عمده ترین میدانهای اردکان عبارت بوده است از: حسینه(میدان) بازلرنو در نزدیکی دروازه بازار نو، میدان کوشکنو در نزدیکی دروازه کوشکنو ، میدان علی در نزدیکی دروازه سیف ، میدان بالاده در نزدیکی دروازه میرصالح ، میدان زین الدین در نزدیکی دروازه آخوند ، میدان علی بیک در نزدیکی دروازه علی بیک. دور تا دور اغلب میدانها نیز مغازه های وجود داشته که از آنها به عنوان کارگاههای زیلوبافی ، لبافی و حلاجی و... استفاده می شده است.

کاروانسرا
کاروانسراها نیز به عنوان مراکز تجارت و اسکان کاروانها محسوب می‌شده‌اند و اغلب آنها در نزدیکی مراکز تجاری بنا شده بودند چنانچه کاروانسراهای حضرتی، گودالگ و کوشکنو در مسیر بازار شمال به جنوب قرار داشته‌ و کاروانسرای میدان علی در مسیر بازار شرق به غرب و کاروانسرای علی بیک در نزدیکی میدان و بازارچه محلی علی بیک قرار داشته است.
در دوره قاجار کاروانسرای سلطان در کنار دروازه سیف و کاروانسرای دیگری در کنار دروازه بازارنو و کاروانسرای علی بیک در بیرون دروازه علی بیک بنا گردیده که این سه کاروانسرا چسبیده به حصار شهر بوده‌اند امّا راه ورودی آنها بیرون از دروازه بوده است.
رباط شاه عباسی هم که در مسیر راه یزد به اصفهان ساخته شده بوده حدود دویست متر تا دروازه بازارنو فاصله داشته است.

اماکن رفاهی
حمام به عنوان عمده‌ترین اماکن عمومی رفاهی در قدیم محسوب می‌گردیده و تمام حمامهای داخل بافت وقفی می‌باشد اغلب آنها برای تعمیر و بعضی از مصارف دیگر آن نیز دارای موقوفات می‌باشند. حمامهای داخل بافت نسبتاً‌ بزرگ و قسمت‌های زنانه و مردانه آن بصورت مجزا و نزدیک به هم بنا شده‌اند. قدیمیترین حمام داخل بافت، حمام بازار است که خوشبختانه تاکنون نیز سالم و مورد استفاده می‌باشد.
دیگر حمامهای داخل بافت عبارت است از: حمام حاج ملاحسن و حمام چرخاب در محله چرخاب، حمام کوشکنو در محله کوشکنو، حمام طالب در محله زین‌الدین و حمام بازار در کنار مسجد جامع و مسیر بازار شرق به غرب بوده است. جالب اینکه تمامی آنها تقریباً در ضلع غربی بافت قدیم قرار داشته‌اند.

آب انبار
آب انبارها به عنوان تأمین کننده آب آشامیدنی داخل و خارج از بافت قدیم بوده‌اند و اغلب آنها توسط افراد خیّر بنا شده بوده و دارای موقوفاتی جهت آبگیری و تعمیرات می‌باشند. این آب انبارها علاوه بر تأمین آب شرب مصرفی مردم، اغلب دارای پاکنه آب قنات بوده که از آنها برای شستشو و تجدید وضو استفاده می‌کرده‌اند و در بالای سردر آنها نیز مسجدهای کوچکی برای برگزاری نماز یا محلی برای استراحت تعبیه شده بوده است. استفاده از آب انبار بطور کلی رایگان می‌بوده و تمام آب انبارها دارای مسیرهایی بوده‌اند که در فصل زمستان از آب قنات صدرآباد و باغستان آبگیری می‌شده‌اند.
آب انبارهای اردکان اغلب دارای سه بادگیر یک طرفه می‌باشند که از این نظر در نوع خود حالت منحصر به فردی دارند که هیچ کجای ایران نظیر آنها دیده نمی‌شود. همچنین سقفهای خشتی و گنبدی شکل خزینه‌های آب انبارها و راه‌پله‌های آجری زیبای آنها نماد معماری اردکان محسوب می‌گردند.
اکثر آب انبارهای داخل بافت قدیم هنوز سالم و قابل بهره‌برداری می‌باشند و در مواقع قطع آب از آنها استفاده می‌گردد.

مسجد
از نکات بسیار جالبی که در بافت قدیم اردکان دیده می‌شود وجود مساجد متعدد و بسیار بزرگ است که علی‌رغم توسعه اردکان در چند سال اخیر هنوز مسجد جامع داخل بافت بزرگترین مسجد اردکان محسوب می‌گردد و این نشانگر وسعت نظر سازندگان آن می‌باشد.
مساجد بزرگ داخل بافت دارای دو قسمت به اصطلاح تابستانی و زمستانی «شبستان و گنبد خانه» می‌باشند و به جز مسجد حاج محمدحسین اکثر آنها از خشت و گل ساخته شده‌اند تاریخ بنای قدیمیترین آنها مشخص نیست، ولی آثار موجود در مسجد زیرده و جامع مربوط به اواخر قرن دهم هجری قمری می‌باشد. دیگر مساجد داخل بافت عبارت است از مسجد حاج سعیدا و مسجد حاجی رجبعلی در محله چرخاب، مسجد زین الدین واقع در محله زین الدین، مسجد حاج محمد حسین واقع در کنار بازار بزرگ شهر، مسجد کوشکنو در محله کوشکنو.
علاوه بر مساجد بزرگ تعداد زیادی مسجد کوچک نیز در محلات مختلف وجود دارد که نام بعضی از آنها چنین است: مسجد آرد خرما، مسجد میدان سنگ، مسجد قرائت خانه، مسجد کوچه‌ خاتمی، مسجد حاج محمدرضا، مسجد محله تیران، مسجد سرپل، مسجد حسینیه بازار نو و ...

آسیاب
بطور کلی آسیابهای بزرگ در منطقه اردکان بوسیله آب قنات به چرخش درمی‌آمده و به همین دلیل اغلب آنها در خارج از بافت قرار داشته است. تنها یک آسیاب آبی که بوسیله آب قنات مورتین کار می‌کرده، به نام آسیاب «دزدگ» در داخل بافت قرار داشته است و همچنین تعدادی دستاس یا آسیاب دستی در خانه‌های مردم وجود داشته که برای بلغور کردن گندم و جو، از آنها استفاده می‌شده است.

دربند
یکی دیگر از ویژگیهای بافت قدیم اردکان دربندهای متعدد بوده است. هر دربند متعلق به افراد خاصی بوده که به علت قدرت مالی و نفوذ سیاسی دارای چندین خانه بوده‌اند که درِ ورودی این خانه‌ها در داخل دربند باز می‌شده است. در ابتدای دربند دری نسبتاً‌ بزرگ قرار داشته که شبها می‌بسته‌اند و خانه‌های داخل دربند از امنیت بیشتری برخوردار بوده‌اند، ‌اغلب دربندهای موجود در اردکان متعلق به اوائل دوره قاجار می‌باشد و در محله چرخاب قرار دارد. مشهورترین آنها عبارت است از: دربند صدرالفضلا، دربند مجد العلما، دربند حاج ملا تقی، دربند سلطان،‌ دربند سنائی و...

بادگیر
بادگیر به عنوان اصلی‌ترین منبع تأمین هوای خنک در بافت قدیم محسوب می‌گردیده است لذا بطور قطع می‌توان گفت که تمام خانه‌ها دارای یک یا چند بادگیر بوده است، ‌تعداد چشمه‌های بادگیر بستگی به وسعت اتاق یا صفه‌ای داشته که بادگیر به آن منتهی می‌شده است. بادگیرهای اردکان یک طرفه و دهانه آنها به طرف شمال می‌باشد و بادی هم که از آن طرف می‌وزد به شَمال مشهور است. بادگیرها اکثر از خشت و گل می‌باشد و در قسمت بالای آن چشمه‌های تعبیه شده و سقف چشمه‌ها اغلب بصورت شیب‌دار در نظر گرفته می‌شده تا باد بهتر به داخل بادگیر هدایت گردد.
اتاق بادگیر یا صفه اگر چه بیشتر در قسمت جنوب خانه قرار داشته امّا در بعضی از خانه‌ها اتاق‌هایی در شمال خانه وجود داشته که دارای بادگیر بوده است.
تعداد چشمه‌های بادگیر اگر چه طبق یک سنت محلی فرد است امّا در بادگیرهای بزرگ بیشتر نشانگر عرض اطاق یا صفه می‌باشد. ارتفاع بادگیر نیز نسبت به ساختمانهای اطراف بسیار موزون و هماهنگ است چنانکه در خط آسمانه بافت قدیم اردکان یک ساختمان ناموزون و نامتناسب وجود نداشته است، ولی در سالهای اخیر ساخت و سازهای داخل بافت این توازن را به هم زده و هر بیننده یا یک نگاه می‌تواند این ناهماهنگی را مشاهده نماید.

ویژگیهای ساخت و ساز
ساخت و ساز در بافت قدیم با خشت و گل صورت می‌گرفته و این کار علاوه بر اینکه نیاز به حمل و نقل مصالح را کم می‌کرده، محاسن عمده دیگری نیز داشته که مهمترین آنها جلوگیری از نفوذ سرما و گرما به داخل ساختمان بوده است، همچنین برای تهیه خشت از گِلِ کفِ حیاط استفاده می‌کرده‌اند، در نتیجه حیاط خانه از سایر قسمتها گودتر می‌شده و این امر سبب می‌گردیده تا رطوبتِ داخل اتاقها و صفه‌های اطراف حیاط از طریق دیوارهای آجری به داخل حیات منتقل گردد و بالظبع دیوارها و کف اطاق‌ها خالی از رطوبت می‌شده است.

عید سعید قربان مبارک



عید سعید قربان عید قربانی کردن هوسها و پلیدیها ،عید همدلی و نزدیکی امت اسلامی را به تمامی مسلمین جهان به ویژه ملت شریف ایران تبریک عرض می کنم.


روز عرفه

بخشی از دعای عرفه با بیان زیبای دکتر شریعتی:

خدای من!

خواندمت پاسخم گفتی

از تو خواستم عطایم کردی

به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی

به تو تکیه کردم نجاتم دادی،

به تو پناه آوردم حمایتم کردی

خدایا!

از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان مکن

از آستان مهرت نومیدان مساز

آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان

از درگاه خویشت ما را مران

ای خدا مهربان!

بر من روزی حلالت را وسعت بخش

و جسم و دینم را سلامت بدار

و خوف و وحشتم را به آرامش و انست مبدل کن

و از آتش جهنم رهایم ساز.

خدای من!

تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله‌ای که من از تو گرفته‌ام.

تو این قدر دلسوز منی!

خدایا!

تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟

تو کی غایت بودی که حضورت نشانه بخواهد؟

تو کی پنهان بوده‌ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟

کور باد آن چشمی که تو را ناظر خویش نبیند

کور باد نگاهی که دیده‌بانی نگاه تو را درنیابد

بسته باد پنجره‌ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود

و زیان کار باد سودای بنده‌‌ای که عشق تو نصیب ندارد.

خدای من!

مرا از سیطره ذلت بار نفس نجات ده و پیش از آنکه

خاک گور بر اندام نشیند از شک و شرک رهایی‌ام بخش

خدای من! چگونه نومید باشم در حالی‌ که تو امید منی!

چگونه سستی بگیرم در حالی که تکیه‌گاه منی!

خدای من!

اگر آنچه از تو خواسته‌ام. عنایت فرمایی محرومیت از غیر از آن زیان ندارد

و اگر عطا نکنی و هر چه عطا جز آن منفعت ندارد

یارب! یارب!یارب

روز دانشجو مبارک

به بهانه نزدیک شدن 16 آذر روز دانشجو(سه قطره خون)

در تاریخ 24 آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهورآمریکااز طرف آیزنهاور به ایران می‏آید. نیکسون به ایران می‏آمد تا نتایج «پیروزی سیاسی امیدبخشی را که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در کنگره آمریکا بعد از کودتای 28 مرداد) ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتندکه هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمی می‏نمود. دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدی تجدید رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت»، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیایدتظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران، به عنوان اعتراض به ورود دنیس رایت، کاردارجدید سفارت انگلیس در ایران، از روز 14 آذر 1332، آ‎غاز گردید. رژیم شاه برای مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت سفرنیکسون نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد؛ روز 15 آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور می‏رسد که بایددانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورودنیسکون صداها خفه گردد و جنبنده‏ای نجنبد... صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه،دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده،وقوع حادثه‏ای را پیش بینی می‏کردند دانشجویان حتی الامکان سعی می‏کردند که به هیچ وجه بهانه‏ای به دست بهانه جویان ندهند. از این رو دانشجویان با کمال خونسردی واحتیاط به کلاس ها رفتند و سربازان به راهنمایی عده‏ای کارآگاه به راه افتادند. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانه‏ای به دست آنان نیامد به داخل دانشکده‏ها هجوم می‏آوردند؛ از پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم سیاسی عده زیادی را دستگیرکردند. بین دستگیر شدگان، چند استاد نیز دیده می‏شد که به جای دانشجو مورد حمله قرار گرفته و پس از مضروب شدن به داخل کامیون کشیده شدند؛ چون احتمال وقوع حوادث وخیم‏تری می‏رفت، لذا برای حفظ جان دانشجویان، دانشکده را تعطیل کردند و به آنهادستور دادند به خانه‏های خود بروند و تا اطلاع ثانوی در خانه بمانند. دانشجویان نیز به پیروی از تصمیم اولیای دانشکده، محوطه دانشگاه را ترک می‏کردند ولی هنوز نیمی از دانشجویان در حال خروج بودند که ناگاه سربازان به دانشکده فنی حمله کردند. بهانه حمله آنان به دانشکده ظاهرا این بود که در این گیر و دار دو دانشجوی رشته ساختمان به حضور نظامیان دردانشگاه اعتراض می‏کنند. ارتشی‏ها برای دست‏گیری آنان وارد دانشکده فنی وارد کلاس درس مهندس شمس می‏شوند تا دانشجویان معترض را دست گیر کنند؛ وقتی مهندس شمس نسبت به حضور نظامیان در کلاس درس خود اعتراض می‏کند او را با مسلسل به جای خود می‏نشانند وحتی با شکنجه مستخدم دانشکده سعی می‏کنند که آن دو دانشجو را بیابند. رئیس وقت دانشگاه تهران برای اینکه جلوی ناآرامی‏ها را بگیرد، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنی باعث شد که بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عده‏ای از سربازان،دانشکده فنی را به حد کافی محاصره کرده بودند تا کسی از میدان نگریزد. آنگاه دسته‏ای از سربازان با سر نیزه از در بزرگ دانشکده وارد شدند. اکثر دانشجویان به ناچار پا به فرار گذاردند تااز درهای جنوبی و غربی دانشکده خارج شوند. در این میان بغض یکی از دانشجویان ترکیدو او که مرگ را به چشم می‏دید و خود را کشته می‏دانست دیگر نتوانست این همه فشاردرونی را تحمل کند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شکل شعاری کوتاه بیرون ریخت: «دست نظامیان از دانشگاه کوتاه» هنوز صدای او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند به کلی غافل گیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. به خصوص که بین محوطه مرکزی دانشکده فنی و قسمت‏های جنوبی، سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشینی عده زیادی از دانشجویان روی پله‏ها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند، مصطفی بزرگ نیا به ضرب سه گلوله از پادرآمد. مهندس مهدی شریعت رضوی که ابتدا هدف قرار گرفته به سختی مجروح شده بود بر زمین می‏خزید و ناله می‏کرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده یکی از جانیان «دسته حاجیباز» با رگبار مسلسل سینه او را شکافت. بعد از پایان درگیری‏ها احمد هنوز زنده بود؛ اورا به یکی از بیمارستان‏های نظامی تهران منتقل کردند. در حالی که درحین درگیری‏ها لوله شوفاژ در مقابل احمد ترکیده بود و آب جوش تمام سر و صورت او را به شدت مجروح کرده بود با این حال مسئولان بیمارستان از مداوا و حتی تزریق خون به او ابا کردند و 24ساعت بعد او مظلومانه شهید شد درست روز بعد از واقعه 16 آذر، نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی گناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. صبح ورود نیکسون یکی از روزنامه‏ها در سرمقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشاده‏ای به نیکسون نوشت. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ما ایرانی‏ها اشاره شده بود که :«هرگاه دوستی از سفرمی‏آید یا کسی از زیارت بازمی گردد و یا شخصیتی بزرگ وارد می‏شود ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوی و گوسفندی قربانی می‏کنیم؛ آنگاه خطاب به نیکسون گفته شده بود که: «آقای نیکسون! وجود شما آن قدر گرامی و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی کردند»
شهید چمران در رابطه با حادثه 16 آذر می گوید:
وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار بدنم را می لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سکوت دردناک می شنوم . دانشکده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رأی العین می بینم... نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران می آمد تا نتیجه بیست و یک ملیون دلار خرج کودتا را ببیند.

من این روز را به تمامی دانشجویان علی الخصوص دانشجویان اردکانی تبریک می گویم وبرایشان ارزوی موفقیت در تحصیلات از خداوند منان خواستارم و امیدوارم روز به روز روح علم و تحقیق در دانشجویان ما رشد کند.

داستانک

یک پیرمرد مزرعه دارمصری در ایالت اوهایو در آمریکا تنها زندگی میکرد و تصمیم داشت مزرعه سیب زمینی خود را شخم بزند ولی این برای یک پیرمرد تنها کار بسیار مشکلی بود .تنها پسر او"عبدل"به اتهام همدستی با تروریست ها در زندان FBI زندانی بود.پیرمرد نامه ای برای پسرش در زندان نوشتو وضعیت سخت خود را به او گفت به این صورت:
پسرم عبدل1من احساس بدی دارم چون به نظر نمیرسه که امسال بتونم سیب زمینی بکارم خیلی پیر شدم و تو هم متاسفانه اینجا نیستی ومطمئنم تو اگر اینجا بودی من هیچ مشکلی نداشتم وتو برای شخم زدن مزرعه به من کمک میکردی.
بعد از چند روز عبدل نامه ای به پدرش نوشت :پدر جان تو رو به خدا قسم اون مزرعه رو شخم نزن من توی اون مزرعه سلاح هایbiologycy پنهان کردهام...ساعت 4 صبح روز بعد پلیس FBI در مزرعه فوق حاضر شدند و برای پیدا کردن سلاحهای biologycy مزرعه را کندند و زیر و رو کردند ولی سلاحی نیافتند!و از پیرمرد عذر خواهی کرده رفتند.
همان روز پیرمرد نامه ای از پسرش دریافت کرد:
پدر جان حالا دیگه میتونی سیب زمینی بکاری این تنها کاری بود که من در این شرایط میتونستم انجام بدم
!!