شعری زیبا
کسی هرگز به گلدانهای خشک قلب ما آبی نخواهد داد.
کسی هرگز کنار کوچه های شهر ما نرگس نخواهد کاشت.
کسی هرگز کبوترهای زیبا را به اوج آسمان دعوت نخواهد کرد.
دل از افسانه ها بر کن .
کسی پیدا نخواهد شد .
مکن دل خوش به هر باریکه راه خالی مهجور
مبین هر کهنه چرمی را درفش کاوه ی رنجور
دل از اسطوره ها بر کن .
و بتهای حریم ذهن را با تیشه ی اندیشه ات بشکن .
تو خود اسطوره خواهی شد .
اگر باور کنی خود را